نویسنده: عیسی ولائی

 

1. انواع ارتداد در فقه اهل سنت

محمد بن ادریس شافعی (204-150) بنیانگذار مکتب فقهی شافعیه در بزرگ‌ترین اثر فقهی خود یعنی کتاب الام می‌گوید: برخی از اهل منطقه ما اظهار می‌کنند، کسی که مسلمان زاده شد اگر مرتد شود باید او را کشت هر چند توبه کند. اما اگر مسلمان زاده نشده بلکه بعداً اسلام آورده و سپس مرتد گشته، توبه‌ی او مانع از کشتنش می‌شود. سپس شافعی در رد این نظر می‌گوید: ما در کتاب و سنت سراغ نداریم که بین مسلمانی که بر کفر زاده شده باشد یا اسلام، تفاوتی قائل شده باشند و قتل هم مجازات مرتد است که از باب حد است و حد از طرف هیچ‌کس حتی حاکم قابل تعطیل شدن نیست و نیز هیچ‌کس به استثنای کسانی که اطاعت آنان بر ما واجب است حق ندارند تفصیلی در اجرای حدود قائل شوند. (1)
پس اهل سنت تفاوتی بین مرتد ملی و فطری قائل نیستند.
در میان فقهای امامیه تنها از ابن جنید اسکافی (متوفای 381) نقل شده که مرتد یک قسم بیشتر نیست. «حق ما یحکی عن الاسکافی من الارتد قسم واحد و انه یستتاب». (2)
علمای امامیه افکار ابن جنید را متأثر از علمای اهل سنت دانسته و اعتنایی به حرف او نکرده بلکه تنها به نقل قول اکتفا کرده‌اند.
شهید ثانی پس از نقل قول ابن جنید می‌گوید: این تقسیم (فطری و ملی) از مشهورات بلکه مسلمات مذهب شیعه است.

2. انواع ارتداد در فقه امامیه

شهید ثانی می‌گوید: آن‌چه بین اصحاب مشهور است این است که ارتداد بر دو قسم است فطری و ملی. مرتد فطری به ارتداد شخصی گفته می‌شود که بر فطرت اسلام زاده شده باشد یعنی نطفه او زمانی منعقد شده که یکی از والدین او مسلمان بوده است. چنین مرتدی توبه‌اش قبول نیست... ابن جنید معتقد است که ارتداد بر یک نوع بوده لذا از او درخواست توبه می‌شود اگر توبه کرد چه بهتر وگرنه کشته می‌شود و این عقیده عامه و اهل سنت است. (3)
شیخ جعفر کاشف الغطا (متوفای 1228) می‌گوید: مرتد یا فطری است و آن به شخصی گفته می‌شود که در حال انعقاد نطفه پدر یا مادرش مسلمان باشند بنابراین اگر بعد از انعقاد نطفه یکی از والدین مسلمان گردند ولو در دوران حاملگی یکی از آن‌ها مسلمان شده باشند حکم به فطری بودن مشکل است. در مقابل مرتد فطری مرتد ملی است و آن کسی است که انعقاد نطفه‌اش در حال کفر والدین بوده سپس آن فرزند پس از بلوغ مسلمان گشته آن‌گاه مرتد گردد، یا مرتد ملّی به کسی می‌گویند کمه بعد از انعقاد نطفه قبل از بلوغش یکی از والدین او مسلمان گشته سپس او پس از بلوغ مسلمان و آن‌گاه از اسلام برگردد. (4)
شیخ طوسی می‌گوید: مرتد بر دو قسم است مرتد فطری و مرتد ملی. مرتد فطری کسی است که بر فطرت اسلام زاده می‌شود ولی بعداً کافر می‌گردد. مرتد ملی کسی است که از ابتدا کافر بوده سپس اسلام آورده آن‌گاه از اسلام به کفر برگشته باشد. (5)
در کتاب ارشادالاذهان الی احکام الایمان آمده است: مرتد فطری کسی است که مسلمان به دنیا آمده باشد و مرتد ملی کسی است که پس از کفر اسلام آورده سپس مرتد گردد. (6)
محقق حلی (676-602) می‌گوید: مرتد بر دو قسم است 1- کسی که مسلمان زاده شده باشد (فطری) 2- کسی که کافر زاده شده باشد، سپس اسلام آورده و آن‌گاه مرتد گردد (ملی). (7)
امام خمینی می‌گوید: مرتد بر دو قسم است فطری و ملی، مرتد فطری آن کس است که در حال انعقاد نطفه‌اش یکی از والدین او مسلمان بوده و آن بچه پس از به دنیا آمدن و به حد بلوغ رسیدن اسلام را انتخاب کند، سپس از اسلام برگردد. مرتد ملی کسی است که در حال انعقاد نطفه والدین او کافر بوده و بچه پس از به دنیا آمدن و به حد بلوغ رسیدن کفر را برگزیند، سپس اسلام را انتخاب کند، مجدداً از اسلام برگردد. (8)

نتیجه:

اهل سنت تفاوتی بین مرتد فطری و ملی قائل نیستند. اصولاً چنین تفکیکی را به رسمیت نمی‌شناسند. اما امامیه با استفاده از روایات، مرتد را به فطری و ملی تقسیم کرده و احکام هر یک را متفاوت می‌دانند، گرچه در قرآن چنین تفکیکی مشاهده نمی‌شود.

3. تعریف مرتد فطری و ملی

مرتد فطری مسلمان زاده‌ای است که حین اتعقاد نطفه او پدر و مادرش یا یکی از آن دو مسلمان بوده و کودک مسلمان به دنیا آمده، پس از بلوغ اسلام را پذیرفته، آن‌گاه از اسلام خارج گشته است.
مرتد ملی کسی است که حین انعقاد نطفه‌ی او پدر و مادرش کافر بوده و کافر متولد شده، پس از بلوغ اظهار کفر کند، آن‌گاه مسلمان شود، سپس از اسلام برگردد.
در صدق ارتداد فطری یا ملی دو مطلب باید مورد تأمل قرار گیرد:
1. اظهار اسلام یا کفر پس از بلوغ.
2. نوع ولادت یا انعقاد نطفه.

اظهار اسلام یا کفر پس از بلوغ

با توجه به کلماتی که پیش از این در انواع ارتداد از امام خمینی نقل گردید فهمیده شد که برای صدق ارتداد اظهار اسلام یا کفر پس از بلوغ لازم است. بنابراین ایشان از جمله کسانی است که معتقد است برای تحقق ارتداد فطری به مجرد اینکه شخصی از کودکی به تبع پدر یا مادر محکوم به اسلام بوده کافی نیست، بلکه علاوه بر آن می‌باید پس از بلوغ اظهار اسلام نموده سپس از اسلام برگردد تا مرتد فطری در مورد او صادق باشد. همانگونه که در مورد مرتد ملی نیز کفر والدین زمان انعقاد نطفه به تنهایی موجب نمی‌شود که فرزند را مرتد ملی بنامیم، بلکه باید پس از بلوغ کفر اختیار کرده باشد. با این بیان در ارتداد فطری، اسلام اصلی لازم است نه اسلام تبعی. برخی از کسانی که کتاب تحریرالوسیله را شرح کرده‌اند مستند این گفتار را چندین روایت دانسته‌اند از جمله روایت عمار ساباطی که می‌گوید: «کل مسلم بین مسلمین ارتد عن الاسلام و جحد محمداً نبوّته و کذبه فانّ دمه مباح...» (9) هر مسلمانی که از اسلام برگردد و انکار نبوت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) کرده، تکذیبش کند خون او مباح است...
ظاهر کلمه «مسلم» اسلام حقیقی است نه اسلام تبعی.
در صحیحه حسین بن سعید که می‌گوید: «رجل ولد علی الاسلام ثم کفر و اشرک و خرج عن الاسلام...» (10) کلمه (رجل) ظهور در اسلام حقیقی داشته و اسلام تبعی غیربالغ را شامل نمی‌شود.
مستند مرتد ملی را نیز روایت صحیحه علی بن جعفر دانسته‌اند که می‌فرماید: «سألته عن مسلم تنصر قال: یقتل ولایستتاب قلت فنصرانی اسلم ثم ارتد، قال یستتاب فان رجع والاّ قتل». (11) کلمه «نصرانی» ظهور در نصرانی اصلی دارد یعنی کسی که در زمان بلوغ آن را انتخاب کرده است. (12)
همین مطلب را صاحب کشف اللثام نیز ابراز داشته است که: مرتد فطری کسی است که هرگز کافر قلمداد نشده است زیرا والدینش یا یکی از آن دو، زمان تولد او مسلمان بوده و او نیز موقع بلوغ اظهار اسلام کرده است. (13)
بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که به عقیده‌ی امام خمینی و صاحب کشف اللثام بچه مسلمانی که پس از بلوغ بدون آنکه شهادتین بر زبان جاری کند، اظهار کفر کند چنین فردی را مرتد فطری نمی‌نامند.
صاحب جواهر نیز می‌گوید: کسی که پس از بلوغ اظهار یا وصف اسلام نکند و موجبات کفر در او محقق گردد معنای رجوع و بازگشت از اسلام در او محقق نمی‌شود چون حقیقتاً مسلمان نبوده تا الان از آن برگشته باشد. (14)
برخی از فقهای دیگر کسانی را مرتد فطری می‌دانند که از پدر یا مادر مسلمان زاده شده باشند، یعنی اسلام تبعی قبل از کفر را برای ارتداد فطری کافی می‌دانند و اظهار یا وصف اسلام پس از بلوغ را لازم نمی‌دانند، به این استدلال که اگر مرد مسلمانی از دنیا برود زن یا کنیز او حامله باشد باید ارث فرزند را جدا کرد گرچه زن یا کنیز مسلمان نباشد.
از این حکم به ضمیمه اینکه وارث مسلمان باید مسلمان باشد فهمیده می‌شود که فرزند مسلمان محکوم به اسلام است. همین استدلال درباره‌ی مادر مسلمانی که از مردی کافری حامله شده باشد (گرچه به وطی شبهه) سپس آن مرد از دنیا رفته، یا مادر کافری که قبل از ولادت فرزندش مسلمان گردد، جاری است. (15)
دلیل دیگری که دیدگاه فوق اقامه می‌کند روایت معتبره عبید بن زرارة است که فرمود: «فی الصبیّ یختار الشرک و هو بین ابویه قال لایترک و ذاک اذا کان احد ابویه نصرانیاً». (16) از امام صادق (علیه السلام) در مورد کودکی که یکی از والدین او نصرانی و دیگری مسلمان است و آن فرزند مشرک گردیده سؤال می‌شود؟ حضرت فرمود: آن بچه را نباید رها کرد. و نیز استدلال کرده‌اند به روایتی از ابان بن عثمان: (17) از امام صادق (علیه السلام) در مورد کودکی که یکی از والدین او نصرانی یا مسلمان بوده و آن کودک در زمان جوانی به دین نصرانیت گرویده، سؤال می‌شود؟ حضرت می‌فرماید: نباید او را رها کرد بلکه وادار به اسلام می‌شود. (18)
حکم به اجبار در جایی است که فرزند را مسلمان شناخته باشند، وگرنه گفته نمی‌شد که نباید او را رها کرد.
در پاسخ به استدلال فوق باید گفت: از ادله‌ی مذکور می‌توان فهمید که بر چنین کودکانی حکمی از احکام اسلام بار است اما نمی‌توان فهمید که در دهه‌ی احکام، کودک مورد بحث محکوم به اسلام حقیقی است. مخصوصاً با توجه به صحیحه علی بن جعفر که در مقابل روایات دیگر از نظر سند قوی‌تر است، زیرا روایات دیگر یا مرسله‌اند و یا به پای صحیحه علی بن جعفر نمی‌رسند.
مطلبی که توجه به آن ضروری است اینکه آیا در تحقق ارتداد فطری کافی است که پدر یا مادر یا هر دو مسلمان باشند ولو اسلام آنان ظاهری و شناسنامه‌ای باشد؟ و آیا در استدلال به روایات باید بر الفاظ جمود بورزیم و بگوییم چون در روایات آمده «ولد علی الاسلام» یا «ولد علی الفطرة» یا «ولد فی الاسلام»... پس در مورد فوق نیز صادق است؟ و یا چون مرتدّ فطری شدیدترین حکم را دارد لذا تناسب حکم و موضوع و لزوم احتیاط در حفظ خون اقتصاء می‌کند تفاوت قائل باشیم بین پدر و مادر مسلمانی که از نظر آگاهی دینی دارای بصیرت کامل بوده و در قبال فرزندان نیز احساس مسئولیت کرده از آموزش آنان کوتاهی نمی‌ورزند با پدر و مادری که از نظر آگاهی دین و عدم احساس مسئولیت تفاوتی با غیرمسلمان ندارند بلکه تنها نام مسلمانی را یدک می‌کشند، و هیچ گونه اطلاعی از معارف اسلامی نداشته و به هیچ‌وجه به احکام آن پای بند نیستند بلکه به فرموده پیامبر اکرم اسلام: (19) زمانی خواهد آمد که مردم در صورت آدمی دارند ولی قلبشان قلب شیطانی است، شکم‌هایشان خدایان آنها هستند و زنانشان قبله‌هایشان، دینشان دینارشان و شرفشان کالاهای آنها است، از ایمان فقط اسمی و از اسلام فقط نامی و از قرآن تنها آموزش باقی مانده، مساجدشان از نظر ساختمانی آباد و قلوبشان از هدایت خالی است.
بنابراین آیا برخی از مسلمانانی که در سرزمین کفر زندگی می‌کنند و فرزندانی به دنیا می‌آورند و از اسلام تنها نامی به همراه دارند، اما هیچ شناختی از دین و معارف آن ندارند، فلذا در تربیت فرزندان نیز هیچ کوششی نکرده که اصولاً اعتقادی به این آموزش‌ها ندارند، حال اگر چنین فرزند رها شده‌ای همانند پدر، مسلمان شناسنامه‌ای بود و بعد از بلوغ هم اظهار اسلام کرد اما بعدها مرتد شد آیا می‌شود او را مرتد فطری دانست؟ و در مقابل کسی را که از پدر و مادر کافر به دنیا آمده اما در اثر مطالعات پی به حقانیت اسلام برد و پس از بلوغ مسلمان شد، آن‌گاه از اسلام برگشت و مرتد گردید باید او را مرتد ملی نامید؟ حقیقت این است که در تحقق ارتداد فطری چهار شرط لازم است.
1. هنگام انعقاد نطفه پدر و مادر یا یکی از آن دو مسلمان باشند.
2. اسلام پدر و مادر یا یکی از آنان تا هنگام تولد فرزند استمرار یابد «ولد علی الاسلام».
3. اسلام پدر و مادر یا یکی از آن دو تا هنگام بلوع فرزند استمرار داشته باشد.
4. فرزند پس از بلوغ اسلام اختیار کند. (من غیّر-من بدّلَ)
سه شرط اول از کلام محقق اردبیلی و شرط چهارم از کلام امام خمینی استفاده می‌شود.
محقق اردبیلی می‌گوید: بدون تردید ارتداد فطری در مورد شخصی صادق است که پدر یا مادرش از زمان انعقاد نطفه تا بلوغش مسلمان باشند. (20)
امام خمینی می‌گوید: کودکی که پدر یا مادر مسلمان باشند پس از بلوغ قبل از اظهار اسلام کفر را برگزیند ظاهر این است که حکم مرتد فطری در مورد وی جاری نمی‌گردد. (21)

نوع ولادت یا انعقاد نطفه

از جمله مباحثی که در تشخیص مرتد فطری از ملی مطرح می‌گردد نوع ولادت یا انعقاد نطفه‌ی شخص است.
در اینجا نیز دو دیدگاه وجود دارد: برخی از علما ولادت را معیار دانسته و برخی دیگر انعقاد نطفه را.
نخست اقوال و ادله‌ی طرفداران ولادت را بیان می‌کنیم، سپس دیدگاه طرفداران انعقاد نطفه را مورد مداقه قرار می‌دهیم.
شیخ طوسی می‌گوید: «المرتد علی ضربین: احدهما ولد علی فطرة الاسلام من بین المسلمین و الاخر کان کافراً فاسلم ثم ارتدّ.» (22) مرتد فطری کسی است که بر فطرت اسلام زاده می‌شود ولی بعداً کافر می‌گردد. و مرتد ملی کسی است که از ابتدا کافر بوده سپس اسلام آورده است و آن‌گاه از اسلام به کفر بازگشته است.
علامه حلی می‌گوید: «والمرتد اما عن فطرة و هو المولود علی الاسلام و اما عن غیر فطرة و هو من اسلم عن کفر ثم ارتدّ.» (23) مرتد فطری کسی است که مسلمان به دنیا آمده باشد و مرتد ملی به غیرمسلمانی گویند که اسلام آورده سپس از اسلام خارج گشته است.
محقق حلی نیز می‌گوید: «وله قسمان: الاول من ولد علی الاسلام و الثانی من اسلم عن کفر ثم ارتدّ.» (24) مرتد بر دو قسم است: اول کسی که مسلمان به دنیا آمده باشد و دیگری غیرمسلمانی که مسلمان گشته سپس مرتد گردد.
برخی ادله این دیدگاه را صحیحه حسین بن سعید و مرفوعه عثمان بن عیسی دانسته‌اند (25) که ذیلاً می‌خوانید:
«قال: قرأت بخط رجل الی ابی الحسن الرضا (علیه السلام) رجلُ ولد علی الاسلام ثم کفر و اشرک و خرج عن الاسلام هل یستتاب او یقتل و لایستتاب؟ فکتب یقتل.» (26) حسین بن سعید در مورد مردی که مسلمان به دنیا آمده سپس مرتد گشته سؤال می‌کند و حضرت در جواب مرقوم می‌فرماید: بدون درخواست توبه کشته می‌شود. روایت دیگر مرفوعه عثمان بن عیسی است: «قال علی... اما من کان من المسلمین ولد علی الفطرة ثم تزندق فاضرب عنقه ولاتستتبه و من لم یولد علی الفطرة فاستتبه.» (27)
مولا علی (علیه السلام) فرمود: مسلمانی که بر اساس فطرت اسلام به دنیا آمده سپس کافر گشته او را بکش و از او توبه مخواه و کسی که بر فطرت به دنیا نیامده از او بخواه توبه کند...
اما دیدگاه دوم انعقاد نطفه را معیار و ملاک تشخیص می‌شمرد.
شهید ثانی می‌گوید: «الارتداد علی قسمین: فطری و ملی فالاول ارتداد من ولد علی الاسلام بان انعقد حال اسلام احد ابویه.» (28) ارتداد بر دو قسم است فطری و ملی. مرتد فطری کسی است که مسلمان متولد شده یعنی نطفه او در حالی منعقد گشته که یکی از والدین او مسلمان بوده است.
کاشف الغطا می‌گوید: «المرتد اما فطری قد انعقدت نطفته من مسلم او مسلمة و ان تعقب اسلام احد الابوین الانعقاد لم یقض بالفطریه و یقابله الملی فمن انعقد من کافر اسلم بعد بلوغه ثم ارتد او اسلم احد ابویه بعد انعقاده قبل بلوغه ثم ارتدّ کان ملّیاً.» (29) مرتد فطری به شخصی می‌گویند که انعقاد نطفه‌اش از مرد یا زن مسلمان باشد و اگر پس از انعقاد یکی از والدین مسلمان شوند حکم به فطری بودن نمی‌شود. مرتد ملی کسی است که انعقاد نطفه‌اش از کافر باشد، بعد از بلوغ مسلمان شده سپس مرتد گردد و یا پس از انعقاد نطفه و قبل از بلوغش یکی از والدین او مسلمان شده باشند سپس او مرتد گردد.
صاحب وسیله می‌گوید: مرتد به فطری و ملی تقسیم می‌شود. مرتد فطری کسی است که یکی از والدینش در حال انعقاد نطفه مسلمان بوده و او نیز پس از بلوغ اظهار اسلام کرده، سپس از اسلام خارج شود. مرتد ملی کسی است که والدینش او در حال انعقاد نطفه کافر بوده، و او نیز پس از بلوغ اظهار کفر کرده، کافر اصلی گشته سپس مسلمان شده و مجدداً به کفر برگشته باشد. (30)
صاحب جواهر از اینکه برخی معیار را ولادت دانسته‌اند، اظهار تعجب کرده می‌گوید: شاید علت چنین توهمی روایات سابق الذکر باشد، در حالی که مراد از ولادت در روایات اصل خلقت است نه خصوص تولد. زیرا روایات مذکور نظر به غالب موارد داشته که در آنها وضعیت کفر یا اسلام پدر یا مادر هنگام ولادت و انعقاد نطفه یکسان است. (31)
برخی علاوه بر حرف صاحب جواهر به نکته دیگری اشاره کرده‌اند که: ولادت عبارت است از انتقال از عالم رحم به عالم دنیا و اصل انتقال ذاتاً اثرگذار نخواهد بود زیرا ملاک انعقاد نطفه‌ای است که مرتبط به والدین است. مؤید و شاهد این امر این است که اگر فرض کنیم که پدر مسلمان و مادر کافر است اما قبل از به دنیا آمدن فرزند، پدر بمیرد، در آن صورت تردیدی وجود ندارد که آن فرزند پس از تولد مسلمان شناخته می‌شود در حالی که اگر معیار و ملاک ولادت بود می‌بایست حکم به کفر فرزند می‌شد زیرا پدر مسلمان از دنیا رفته و مادر نیز کافر است. (32)
به دلیل آنکه حکم مرتد فطری با وجود شرایط «قتل» است طبعاً احتیاط حکم می‌کند به اینکه قدر متیقّن از ادله اخذ شود و موارد مشکوک را ولو به صورت احتمال با قاعده‌ی «درء» مردود اعلام کنیم.
شاید جمع بین دو دیدگاه که با چنین احتیاطی سازگارتر است و قدر مشترک آن دو خواهد بود این است که بگوییم: مرتد فطری کسی است که انعقاد نطفه‌اش در حالی بوده که پدر یا مادر یا هر دوی آنها مسلمان بودند و او در فضای اسلامی به دنیا آمده و نشو و نما کرده و پس از تمیز، نخستین اختیار او (هر چند با اظهار شهادتین) اسلام باشد، سپس دست از اسلام بردارد. در مقابل مرتد ملی کسی است که نخستین انتخاب او از زمان تمیز و فهم عرفی کفر بوده، سپس اسلام می‌آورد و آن‌گاه از اسلام برمی‌گردد، اعم از اینکه پدر یا مادر او مسلمان باشند یا نباشند.
«والحق فی نظرنا، هو اعتبار جمیع القیود، لانه یقتضی الاحتیاط، والحدود تدرأ بالشبهات.» (33) به عقیده ما حق این است که به دلیل «احتیاط» و نیز «قاعده‌ی درء» لزوم تمام قیود ضروری است.

4. ادله‌ی انواع ارتداد

اول. اجماع

همان‌گونه که بیان شد تقسیم ارتداد به فطری و ملی از مسلمات فقه شیعی است به گونه‌ای که مخالفت ابن‌حنید تأثیری در این تسالم قطعی نداشته است. گرچه این اجماع به دلیل روایات مدرکی (34) خواهد بود و فی نفسه ارزشی ندارد.

دوم. روایات

گرچه در روایات نیز تقسیم ارتداد به فطری و ملی مشاهده نمی‌شود اما از یازده روایت که در آنها از تعابیر ذیل استفاده شده فقها چنین تقسیمی را استخراج کرده‌اند.
تعابیر روایات به شرح زیر است:
1- ولد علی الاسلام 2- ولد فی الاسلام 3- ولد علی الفطرة 4- مسلم تنصر 5- مسلم بین مسلمین 6- اذا کان احد ابویه نصرانیاً 7- احد ابویه نصرانی او مسلمین.

روایت اول:

صحیحه حسین بن سعید است «قال: قرأت بخط رجل الی ابی الحسن الرضا (علیه السلام) رجل ولد علی الاسلام ثمّ کفر و اشرک و خرج عن الاسلام هل یستتاب؟ او یقتل و لا یستتاب؟ فکتب (علیه السلام) یقتل». (35) حسین بن سعید می‌گوید: به خط شخصی که به امام رضا (علیه السلام) نامه نوشته بود دیدم که از حضرت در مورد مردی که مسلمان به دنیا آمده سپس کفر ورزیده و از اسلام خارج گشته سؤال می‌کند که آیا از او خواسته می‌شود که توبه کند یا بدون درخواست توبه کشته می‌شود؟
حضرت مرقوم فرمودند: کشته می‌شود.

روایت دوم:

صحیحه علی بن جعفر عن اخیه ابی الحسن «قال: سألته عن مسلم تنصر؟ قال: یقتل و لا یستتاب. قلت: فنصرانی اسلم ثم ارتد؟ قال: یستتاب فان رجع والا قتل.» راوی از امام موسی بن جعفر (علیه السلام) در مورد مسلمانی که نصرانی شده سؤال می‌کند؟ (مرتد فطری) حضرت می‌فرماید: کشته می‌شود و از او درخواست توبه نمی‌شود. راوی می‌گوید: در مورد نصرانی‌ای که مسلمان گشته سپس مرتد گردد (مرتد ملی) سؤال کردم حضرت فرمود: از او درخواست توبه می‌شود، اگر توبه کرد چه بهتر وگرنه کشته می‌شود. (36)

روایت سوم:

«مرفوعه عثمان به عیسی رفعه قال کتب عامل (غلام) امیرالمؤمنین الیه: انی اصبت قوماً من المسلمین زنادقه و قوماً من النصاری زنادقه فکتب الیه: اما من کان من المسلمین ولد علی الفطره ثم تزندق فاضرب عنقه ولا تستتبه و من لم یولد منهم علی الفطرة فاستتبه فان تاب والا فاضرب عنقه...» (37) در مرفوعه عثمان بن عیسی آمده است: یکی از کارگزاران مولا امیرالمؤمنین (علیه السلام) به آن حضرت نوشت: با عده‌ای از مسلمین و نیز نصاری برخورد کردم که زندیق گشته‌اند تکلیف چیست؟ حضرت مرقوم فرمودند: کسی که فطرتاً مسلمان بوده سپس زندیق گشته (مرتد فطری) او را بکش و از او توبه مخواه و اما کسی که مسلمان به دنیا نیامده و فطرتاً مسلمان نبوده از او بخواه تا توبه نماید، اگر توبه کرده رهایش کن وگرنه او را بکش.
گرچه روایت مذکور به دلیل مرفوعه بودن (و به نقل صدوق مرسله بودن) به تنهایی قایل استناد نیست، اما روایت علی بن جعفر صحیحه است و گویای تقسیم مرتد است بین کسانی که اصالتاً مسلمان بوده و دست از اسلام برداشته‌اند و کسانی که کافر بوده، سپس مسلمان گشته آن‌گاه دست از اسلام برداشته‌اند.

روایت چهارم:

عن عمار الساباطی: «قال سمعت ابا عبدالله یقول: کل مسلمٍ بین مسلمین ارتد عن الاسلام و جحد محمداً نبوّته و کذّبه فانّ دمه مباح لمن سمع ذلک منه... و علی الامام ان یقتله...» (38) راوی می‌گوید از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می‌فرمود: هر مسلمانی که از اسلام برگردد و منکر نبوت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) شده و تکذیبش کند خونش بر هر کسی که شاهد آن ارتداد باشد مباح بوده و کشتن او بر امام لازم و واجب است.

روایت پنجم:

«روینا عن ابی عبدالله (علیه السلام) انّ امیرالمؤمنین کان یستتیب الزنا دقه و لا یستتیب من ولد فی الاسلام». (39) از امام صادق (علیه السلام) نقل شد که مولا امیرمؤمنان زندیق را استتابه می‌داد ولی کسی را که در اسلام متولد شده استتابه نمی‌داد.

روایت ششم:

«عن ابی عبدالله (علیه السلام) فی الصّبی اذا شبّ فاختار النصرانیّه واحد ابویه نصرانی (او مسلمین) قال: لایترک ولکن یضرب علی الاسلام.» (40)
از امام صادق (علیه السلام) در مورد کودکی که جوان شده و در حالی که یکی از والدین او مسیحی و دیگری مسلمان است و یا هر دو مسلمانند از اسلام روگردان شده و نصرانی شده است سؤال می‌شود. حضرت می‌فرماید: رها نمی‌شود بلکه تأدیب شده تا اسلام اختیار کند.

بند اول:

کسانی که مشخص نباشد آیا مرتد فطری‌اند یا ملی، مثلاً طفلی که پدر و مادر او هر دو کافرند ولی پرورش او از روز تولد و دوران کودکی در محیط اسلامی و دامن مسلمین بوده است و نخستی انتخاب عاقلانه او نیز اسلام بوده سپس مرتد شده آیا چنین فردی مرتد فطری است و بدون درخواست توبه به قتل می‌رسد؟ یا مرتد ملی است و از او خواسته می‌شود تا توبه کند که در صورت عدم توبه کشته می‌شود؟
حق این است که در چنین مواردی به جهت مراعات قاعده‌ی «درء» و احتیاط، حکم به ملی بودن ارتداد می‌کنیم. طبعاً استتابه لازم است. کاشف الغطا می‌گوید: «ولایحکم بفطریته الا عن علم او مأخذ شرعی و بدون ذلک یحکم بالملیة.» (41) تنها در دو صورت حکم به فطری بودن می‌شود و آن جایی است که علم و یا دلیل شرعی به فطری بودن وجود داشته باشد وگرنه حکم به ملی بودن می‌شود. پس در مورد سؤال باید حکم کنیم که ارتداد ملی است.

بند دوم:

با توجه به فرمایش رسول خدا که فرمود: «کل مولودٍ یولد علی الفطرة حق ابواه یهودانه او ینصرانه.» (42) هر فرزندی براساس فطرت اسلام به دنیا خواهد آمد اما در محیط خانواده به یهودیت یا نصرانیت کشانده می‌شود.
چگونه ممکن است کودکی را که پدر و مادرش غیرمسلمان هستند، قبل از اظهار و انتخاب خودش کافر قلمداد کرد و اصولاً این روایت با تقسیم مرتد به فطری و ملی چگونه سازگار است؟
این روایت و روایات شبیه آن و نیز آیه‌ی «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا.» (43) گویای این حقیقت است که همه انسان‌ها بر فطرت توحید خلق شده‌اند، بنابراین آن چه موجب تفاوت بین انسان‌ها می‌شود و در نتیجه در ارتداد آنها مؤثر است، خلقت، ولادت، محیط پرورش و نیز اولین انتخاب و اختیار آنها است.
بنابراین نمی‌شود به صرف انعقاد نطفه یا تولد بر اسلام، کودکی را که پس از بلوغ به کفر گرایش پیدا کرده مرتد فطری دانست و حکم به قتلش صادر کرد.

بند سوم:

اگر نطفه‌ای از رحمی به رحم دیگر منتقل گردد، ملاک در فطری یا ملی بودن، کدام رحم است؟
نظر کاشف الغطاء ملاک فطری یا ملی بودن رحم دوم است: «والمنعقد من نطفه دخلت فی رحم ثم صارت الی رحم آخر بالمساحقه فانعقدت فی الثانی یعتبر فیها الحال الثانیه.» (44)

بند چهارم:

ارتداد بچه مسلمان بالغ قبل از قبول اسلام ملی است یا فطری؟
امام خمینی می‌فرماید: «ولد المسلم اذا بلغ و اختار الکفر قبل اظهار الاسلام فالظاهر عدم اجرا حکم المرتد فطریا علیهما (علیه) بل یستتابان (یستتاب)». (45) حکم مرتد فطری ندارد بلکه حکم مرتد ملی داشته و از او خواسته می‌شود که توبه کند اگر توبه کرد چه بهتر وگرنه کشته می‌شود.

بند پنجم:

شخصی که مرتد فطری است فرزند او چه حکمی دارد؟
فرزند مرتد فطری در حکم مسلمان است بنابراین وقتی بالغ شده قبل از آنکه اسلام را بپذیرد، کفر را برگزیند، حکم مرتد فطری بر او بار نیست بلکه حکم مرتد ملی را دارد. یعنی اول از او درخواست توبه می‌شود اگر توبه نکرد کشته می‌شود. «ولد المرتد الفطری قبل ارتداد یحکم المسلم فاذا بلغ واختارالکفر... فالظاهر عدم اجراء حکم المرتد فطریا علیه (علیهما) بل یستتابان (یستتاب) والا فیقتلان.» (46)

پی‌نوشت‌ها

1. شافعی، ابی عبدالله محمد ادریس، الامّ، ج 6، ص 178. (قال الشافعی: والحجه علی من فرق بین من ولد علی الاسلام و من لم یولد علیه ان الله انزل حدوده فلم نعلم کتاباً نزل و لاسنه مضت و لا احداً من المسلمین خالف فی الحدود بین احد من المسلمین ولد علی الکفر فاخذت اسلاماً او ولد علی الاسلام والقتل علی الردّه حدّ لیس للامام ان یعطله و لایجوز لاحد الا من فرضت طاعته ان یفرق بین الحدود. والله اعلم.)
2. نجفی، شیخ محمد حسن، جواهر الکلام، ج 41، ص 608.
3. شهید ثانی، مسالک الافهام فی شرح شرایع الاسلام، ج 2، کتاب الحدود فی حد المرتد، ص 358. (المشهور بین الاصحاب ان الارتداد علی قسمین فطری و ملی فالاول ارتداد من ولد علی الاسلام بان انعقد حال اسلام احدابویه و هذا لایقبل اسلامه لو رجع الیه... و یظهر من ابن الجنید ان الارتداد قسم و احد و انه یستتاب فان تاب و الا قتل و هو مذهب العامه علی اختلاف بینهم فی مدة امهاله... الا ان المشهور بل المذهب هو التفصیل المذکور.)
4. کاشف الغطا، شیخ جعفر، کشف الغطا عن مبهمات الشریعه الغراء، ص 418. (المرتد اما فطری قد انعقد نطفته من مسلم او مسلمة و ان تعقب اسلام احد الابوین الانعقاد لم یقض بالفطریه و ان کان حال الحمل علی اشکال... و یقابله الملی فمن انعقد من کافر اسلم بعد بلوغه ثم ارتدّ او اسلم احد ابویه بعد انعقاده قبل بلوغه ثم ارتدّ کان ملیاً.)
5. طوسی، ابی جعفر محمد بن الحسن بی علی، الخلاف در السلسلة الینابیع الفقهیه، ج 31، ص 59. (المرتد علی ضربین احدهما ولد علی فطرة الاسلام من بین المسلمین... والاخر کان کافراً فاسلم ثم ارتد.)
6. علامه حلی، ارشاد الاذهان الی احکام الایمان، ج 2، ص 188. (والمرتد اما عن فطرة و هو المولود علی الاسلام... و اما عن غیر فطرة و هو من اسلم عن کفر ثم ارتدّ.)
7. محقق حلی، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج 4، ص 961. (وله قسمان الاول من ولد علی الاسلام... و الثانی من اسلم عن کفر ثم ارتد.)
8. خمینی، سیدروح الله موسوی، تحریر الوسیله، ج 2، کتاب الارث، مسئله‌ی 10، ص 329. (المرتد علی قسمین فطری و ملی و الاول من کان احد ابویه مسلماً حال انعقاد نطفته ثم اظهر الاسلام بعد بلوغه ثم خرج عنه والثانی من کان ابواه کافرین حال انعقاد ثم اظهر الکفر بعد البلوغ فصار کافراً اصلیاً ثم اسلم ثم عاد الی الکفر.)
9. عاملی، محمد بن حسن الحر، وسائل الشیعه الی تحصیل الشریعه، ج 18، ابواب حدّ المرتد، باب 1، ص 545، حدیث 3.
10. همان، حدیث 6.
11. همان، حدیث 5.
12. فاضل، محمد، تفصیل الشریعه فی شرح تحریر الوسیله، ج 2، کتاب الحدود، ص 541.
13. نجفی، شیخ محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج 41، ص 602. (و فی کشف اللثام المراد به من لم یحکم بکفره قط لاسلام ابویه او احدهما حین ولد و وصفه الاسلام حین بلغ.)
14. نجفی، شیخ محمدحسن، جواهر الکلام، ج 41، ص 617. (لکن قد عرفت سابقاً انّ ما حضرنا من النصوص ظاهر فی الحکم بردة من وصف الاسلام عن فطرة بل هو الموافق لمعنی الارتداد الذی هو الرجوع.)
15. خوئی سیدابوالقاسم، مبانی تکملة المنهاج، ج 1، ص 325.
16. عاملی، محمدحسن الحر العاملی: وسائل الشیعه الی تحصیل الشریعه، ج 18، ص 546، ابواب حد المرتد، باب 2، حدیث 1.
17. همان. حدیث 2. (عن ابی عبدالله (علیه السلام) فی الصبیّ اذا شبّ فاختار النصرانیه واحد ابویه نصرانی او مسلمین قال: لایترک ولکن یضرب علی الاسلام.)
18. خوئی، سیدابوالقاسم، مبانی تکملة المنهاج، ج 1، ص 325.
19. مجلسی، علامه: بحارالانوار، ج 22، ص 453.
«یأتی علی الناس زمان وجوههم وجوه الآدمیین و قلوبهم قلوب الشّیاطین بطونهم آلتهم ونسائهم قبلتهم و دنانیرهم دینهم و شرفهم متاعهم لایبقی من الایمان الا اسمه و لا من الاسلام الا رسمه و لامن القرآن الا درسه مساجدهم معمورة من البناء و قلوبهم خراب عن الهدی»
20. محقق اردبیلی، مجمع الفائده و البرهان، ج 13، 318. (لاشک فی کونه فطریاً اذا کان احد ابویه مسلماً من حین العلوق الی ان یبلغ.)
21. خمینی، سیدروح الله موسوی، تحریر الوسیله، ج 2، ص 495، فی سائر العقوبات. (وکذا ولد المسلم اذا بلغ و اختار الکفر قبل اظهار الاسلام فالظاهر عدم اجراء حکم المرتد فطریا علیهما...)
22. طوسی، ابی جعفر، الخلاف در السلسلة الینابیع الفقهیه، ج 31، ص 59.
23. علامه حلی، ارشاد الاذهان الی احکام الایمان، ج 2، ص 188.
24. محقق حلی، شرایع الاسلام فی مسایل الحلال و الحرام، ج 4 ص 961.
25. فاضل، محمد، تفصیل الشریعة فی شرح تحریر الوسیله، ج 2،ص 541.
26. عاملی، محمد بن حسن الحر، وسائل الشیعه الی تحصیل الشریعه، ج 18، ابواب حد المرتد، باب 1، ص 545.
27. همان، باب 5، ص 552، حدیث 5.
28. شهید ثانی، مسالک الافهام فی شرح شرایع الاسلام، ج 2، ص 358.
29. کاشف الغطا، کشف الغطا عن مبهمات الشریعه الغرا، ص 418.
30. اصفهانی، سیدابوالحسن الموسوی، وسیلة النجاة مع تعالیق سید محمد رضا الموسوی الگلپایگانی، ج 2، ص 482. (... علی قسمین فطری و ملی والاول من کان احد ابویه مسلماً حال انعقاد نطفته ثم اظهر الاسلام بعد بلوغه ثم خرج عنه و الثانی من کان ابواه کافرین حال انعقاد نطفته ثم اظهر الکفر بعد البلوغ فصار کافر اصلیاً ثم اسلم ثم عاد الی الکفر...)
31. نجفی، شیخ محمدحسن، جواهر الکلام، ج 41، ص 604. (و من الغریب ما فی رسالة الجزائر من ان المدار علی الولادة لا الانعقاد و لعل منشأ الوهم النصوص المزبورة المراد منها اهل الخلقه لا خصوص التولد المذکور فیها المبنی علی غلبة اتحاد الولادة مع الانعقاد او علی غلبة تولده بعد انعقاده.)
32. فاضل، محمد، تفصیل الشریعه فی شرح تحریر الوسیله، ج 2، ص 541. (مضافاً الی ان الولادة التی هی الانتقال من عالم الرحم الی عالم الدنیا لااثر لها فی ذلک بل الملاک هو حال الانعقاد الذی یرتبط بالابوین و یضاف علیها... و یوید ماذکر ناانّه لو فرض موت الاب المسلم حال الولادة و کانت الام کافرة فانه لااشکال کما سیأتی فی الحکم بالاسلام الولد مع ان الموجود فی حال الولادة لاتکون الا الام التی فرض کفرها.)
33. اردبیلی، عبدالکریم موسوی، فقه الحدود و التعزیرات، ص 843.
34. ولائی، عیسی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، اصطلاح 8، اجماع مدرکی یا مستند به اجماعی اطلاق می‌شود که در مورد موضوع اجماع دلیل لفظی وجود داشته باشد.
35. عاملی، محمد حسن الحر، وسایل الشیعه الی تحصیل الشریعه، ج 18، ابواب حد المرتد، باب 1، ص 545.
36. همان، حدیث 5.
37. همان، ص 552، حدیث 5.
38. همان، ص 545، حدیث 3.
39. نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ابواب حد المرتد، باب 4، ج 18، حدیث 3، ص 167.
40. عاملی، محمد بن حسن الحر، وسائل الشیعه الی تحصیل الشریعه، ابواب حد المرتد، باب 2، حدیث 2.
41. کاشف الغطاء، کشف الغطا عن مبهمات الشریعه الغراء، ص 418.
42. صدوق، کتاب التوحید، ص 331.
43. سوره‌ی روم، آیه‌ی 30.
44. کاشف الغطاء، کشف الغطا عن مبهمات الشریعه الغراء، ص 418.
45. خمینی، سیدروح الله موسوی، تحریر الوسیله، ج 2، ص 446، مسئله‌ی 4.
46. همان، ص 446.

منبع مقاله :
ولائی، عیسی؛ (1380)، ارتداد در اسلام، تهران: نشرنی، چاپ پنجم